شوخی را جدی بگیریم
کارگاه آموزشی «طنز تلویزیونی: نویسندگی و اجرای استندآپ کمدی» برای اولین بار در ادارهکل آموزش سازمان طراحی و با حضور طنزپردازان مراکز استانی جنوب کشور در مرکز خوزستان برگزار شد. استقبال بسیار خوب از اولین کارگاه، اداره کل آموزش را در اجرای کارگاههای بعدی مصممتر کرد. این کارگاه تاکنون یک نوبت در تهران و چهار نوبت بهصورت منطقهای در مراکز خوزستان، سیستان و بلوچستان، اردبیل و قزوین و در مجموع برای 98 نفر برگزار شده است. حمیدرضا حافظی، تدریس کارگاه طنز تلویزیونی را بر عهده داشت. او در سال 73 با نوشتن فیلمنامه سینمایی کمدی «مهریه بیبی» و کسب جایزه بهترین فیلمنامهنویس از کانون کارگردانان سینمای ایران، فعالیت در عرصه طنز را آغاز کرد و تاکنون نگارش و کارگردانی بیش از بیست اثر طنز سینمایی و تلویزیونی را در کارنامه هنریاش به ثبت رسانده است. در این گزارش به بخشهای مختلف این کارگاه آموزشی پرداخته میشود.
مهمترین مباحث مطرح شده در کارگاه
تعاریف طنز، سودمندیهای طنز و نقد اخلاقی طنز، نظریههای معاصر طنز، مکانیزم خنده و فنون و شگردهای طنزپردازی، تکنیکهای متنوع یوگای خنده، تکنیکهای پرورش ایده، تکمیل و نهاییکردن متن استندآپ کمدی با استفاده از الگوهای ساختاری داستانگویی، هویت استندآپ کمدین، شروع جذاب استندآپ کمدی و شگردهای بیانی و درست تعریف کردن ایدههای کمیک، زبان بدن و شگردهای زمانبندی، بازی با وسایل صحنه و خلاقیت در صحنه، ایجاد صمیمیت با حضار و برانگیختن احساس و توجه تماشاگران، آمادگی برای مقابله با مشکلات استندآپ کمدی، پایان بندی جذاب و خداحافظی در اوج.
دیدگاه مدرس کارگاه (حمیدرضا حافظی)
شوخ طبعی لزوماً ارثی نیست و همه انسانها ذاتاً شوخ طبع هستند و این استعداد خدادادی در درون همه نهفته است و با خودباوری در خلاقیت میتوان به نتایج شگفتآوری رسید. مهمترین دستاورد این کارگاه آموزشی تغییر بینش فراگیران نسبت به مقوله استندآپ کمدی بود. شرکتکنندگان چند دسته بودند؛ برخی جوهره و ذوق زیادی داشتند و بهصورت ذاتی و تجربی کمدین بودند اما عمدتاً از اصول و قواعد کمدینویسی و استانداردهای اجرا، بیاطلاع و یا کماطلاع بودند و حتی در شروع کارگاه نسبت به مباحث علمی و آکادمیک طنز به دیده شک و تردید مینگریستند. بیشتر کمدینهای شرکتکننده در کارگاه از این دسته بودند. در این کارگاه با آسیبشناسی آثار تلویزیونی ضعیف ایرانی و خارجی و همچنین تجزیه و تحلیل دقیق بهترین استندآپ کمدیهای جهان، توجه فراگیران را به ظرایف و تکنیکهای نویسندگی و اجرا جلب کرده و زمانی که مباحث علمی- هنری استنتاج شده از سوی شرکتکنندگان در تمرینهای کارگاهی به کار گرفته شد فراگیران از نقش مثبت و مؤثر دانش طنز در نوشتن و اجرا به وجد آمدند. دسته دیگری از فراگیران که عمدتاً کارگردانها و تهیهکنندگان برنامههای ترکیبی طنز بودند و غالب آنها هیچ تجربهای در نوشتن و اجرای استندآپ کمدی نداشتند با انجام تمرینهای کارگاهی ایدهپردازی و بداههپردازی کمیک و پرورش حس شوخطبعی، به متنهای خوبی رسیدند که وقتی آنها را به اجبار در جمع اجرا کردند، اعتماد به نفسشان آنقدر بالا رفت که حتی داوطلب اجرای نوشتههای دیگران بودند! عدهای از فراگیران هم که بهعنوان نویسندگان طنز آمده بودند، اغلب تجربه نوشتن استندآپ نداشتند، اما تمرینهای کارگاهی نویسندگی و اجرا، همه آنها را به نوشتن و اجرا ترغیب کرد. شاید باور کردنی نباشد، اما همه 98 نفری که در کارگاههای طنز تلویزیونی شرکت کردند، هر کدامشان هم متن نوشتند و هم آن را اجرا کردند و آثارشان نیز در حضور جمع تحلیل شد.
مهمترین فنون و شگردهای طنزپردازی
غافلگیری: ما فقط وقتی میخندیم که غافلگیر شده باشیم. اساس طنز آن است که باید غیرمنتظره باشد، یعنی عنصر تکاندهندگی را خارج از انتظارات عقلی ما به کار گیرد و چارچوب عادی ذهن ما را به ناگاه درهم بریزد.
اغراق: اغراق یا مبالغه یا غلو به معنی بزرگنمایی یک واقعیت است. اغراق، پیچ صدا را کمی بیشتر میپیچاند تا ما صدا را بهتر بشنویم. مبالغه از ابزارهای طنزپردازان برای نقد اجتماعی است، خنده مخاطب را برمیانگیزد و او را متوجه واقعیتی میکند که درباره آن مبالغه شده است.
کوچکنمایی: کوچکنمایی یا دستکمگیری یعنی کوچک کردن یا خیلی کوچک کردن واقعیت. «دستکمگیری» نقطه مقابل فن اغراق است؛ یعنی این بار به جای اینکه در واقعیت اغراق کنیم و آن را آب و تاب بدهیم، آن را کماهمیت و کمارزش جلوه میدهیم. در این حالت ما پیچ صدا را کم میکنیم یا اساساً صدا را میبندیم.
ناسازگاری و تناقض: طنز در نتیجه عدم تناسب میان شکل درست یک چیز که انتظار میرود باشد و شکل به هم ریخته آن که انتظار نمیرود باشد، به وجود میآید.
تناقض، فن اصلی و از یک نظر، تنها فن طنزپردازی است و نظریه ناسازگاری بهخوبی آن را توضیح میدهد؛ ناسازگاری، ویژگی محوری همه طنزهاست. هنگامی که انسان بهطور ناگهانی متوجه تناقض میشود، به خنده میافتد و طنز اجتماع نقیضین است. (چیزهای ناسازگاری که در یک مجموعه واحد جمع شدهاند.)
منطق بیمنطقی یا منطق ابلهانه: منطق بیمنطقی، در شکل ظاهری، از منطقی عاقلانه پیروی میکند؛ اما این توجیه ظاهراً منطقی، در واقع چنان بیمنطق، خارج از انتظار و دور از ذهن است که ما را یکباره به خنده میاندازد.
وارونهگویی: اصطلاح وارونه در عرصه طنز، معانی و تعاریف متعددی دارد. یکی از این تعاریف، آن را بهمنزله شگردی برای افزودن نوعی عبارت نفیکننده و تناقضآمیز به بخش یا عبارت اول شوخی میداند.
برخی معتقدند که وارونگی، در واقع تغییر دیدگاه شوخی یا عبارت طنزآمیز، به شکل ۱۸۰ درجه است. الگوی استاندارد وارونگی، عبارت سادهای است که دیدگاه اصلی نهفته در آن به نحو مؤثری با آخرین کلماتش باطل شود و مخاطب را بهتعجب و بعد بهخنده وادارد.
بلاهت: گاهی طنز برآیند موقعیتی است که بر اساس بلاهت و کندذهنی فرضی اشخاص ساخته میشود. در این صورت شخصیتها اعمال ساده لوحانهای از خود بروز میدهند. بلاهت و نادانی این شخصیتها باعث میشود که مخاطب دربرابر آنها احساس برتری کند.
تجاهلالعارف: یعنی خود را به نادانی و دیوانگی زدن یا به عبارتی دیگر با وجود دانستن، خود را نادان و نادانسته نشان دادن. در گذشته و همچنین اکنون، به دلیل عواقب خطرناک انتقاد صریح، برخی با تظاهر به حماقت و نابخردی و اشتهار به دیوانگی، حماقت رایج میان یک طبقه را با اعمال و گفتارش، به ظاهر تایید و در حقیقت نقد میکردند. در ادبیات همه کشورها میتوان نمونهای از افراد شهره به این صفت یافت. بهلول و ملانصرالدین نمونه این گونه افراد هستند.
سوءتفاهم: یا اشتباه در قضاوت، در برخی آثار طنز، شخصیتی چیزی میگوید ولی شخصیت دیگر چیز دیگری میفهمد. به همین دلیل خواننده یا بیننده که منظور درست گوینده را متوجه شده از این بدفهمی شخصیت دوم خندهاش میگیرد.
تقلیدهای مضحک: از شگردهای رایج که برای ایجاد معانی طنزآمیز بهکار میرود، تقلید است که شامل نقیضه، بیمعنیگویی و حماسه مضحک است.
معرفی منابع
علاقهمندان میتوانند برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایند.
قانونهای خلاقیت در شوخی، هنر و علم. آرتور کستلر، مترجم: عباسعلی کتیرایی، انتشارات کتاب آمه
علم شادکامی. اشتفان کلاین، ترجمه نغمه صفاریانپور، انتشارات فرهنگ نشر نو
فلسفه طنز. بررسی طنز از منظر دانش، هنر و اخلاق. جان موریل، ترجمه محمود فرجامی و دانیال جعفری
خنده. هانری لویی برگسون، ترجمه عباس باقری، انتشارات شباویز